نقاشي دوره قاجار


    در سال (1210 هـ‌ . ق ) آقا محمدخان قاجار تهران را كه حدود 25 هزار نفر جمعيت داشت، به عنوان پايتخت انتخاب كرد و آن را «دار الخلافه» ناميد. از آن پس تهران به مركز فعاليتهاي همه جانبه و گسترده تبديل و در آن ساختمانهاي نو – با معماري و نقوش (سنتي) و تزئينات گچ بري و كاشيكاري بنا شد.
زندگي در بافتي آرام و پرصفا وصميميت، همراه با طبيعت زيبايي كه اطراف آن را احاطه كرده بود، توسعه يافت و آهنگ زندگي جديد- با شيوه‌هاي جديد نواخته شد. در اين تغييرات سريع سنت‌هاي كهن با دگرگوني‌هاي نوين در آميخت. و شكل جديد و توسعه يافته قاجار با ويژگيهاي مدنيت و پشتوانه‌ي غني فرهنگ و تمدن ايراني- اسلامي و نيز با تاثير پذيري از هنر غرب، به ابداع پديده‌هاي نوين در پهنه هنر انجاميد.1
از هنر نقاشي دوره آقا محمد خان قاجار چيزي در دست نيست و در واقع هنر دوره قاجار از بر تخت نشستن فتحعليشاه درسال 1212 هـ . ق / 1797 م آغاز شد و به ترور ناصرالدين شاه در سال 1313 هـ . ق / 1896 م انجاميد. دورنماي سلطنت قاجار به نوعي تحت تاثير حكومت اين دو نفر قرار گرفته است. نه تنها به دليل اينكه هر دوي آنها دوراني طولاني بر تخت نشسته بودند. بلكه از آن رو كه هر دو، هنر پيكره نگاري و چهره نگاري را به عنوان ابزاري در امر مملكت داري به خدمت گرفتند.
با اينكه دوران نسبتاً كوتاه حكومت محمد شاه (1264-1250 هـ . ق / 1834-1848 م ) يكدستي ميان اين دو مقطع را مخدوش كرده است اما در عين حال مي‌توان آن را به عنوان نقطه عطفي دانست كه اختلاف ميان دو نيمه اين سده را نمايان‌تر مي‌سازد.
تفاوت ميان اين دو نيمه از مقايسه دو تك چهره به تصوير درآمده توسط نقاشيهاي هر دوره بهتر درك مي‌شود. تكچهره فتحعليشاه به قلم ميرزا بابا به تاريخ 1213 هـ . ق / 1798 م كه اندكي پس از تاجگذاري به تصوير در آمده (تصوير8) و ديگري نقاشي كمال المك از چهره ناصرالدين شاه ‏
كه تنها چند سال قبل از مرگ شاه در تاريخ 1307 هـ . ق / 1889 م كشيده شده است. (تصوير9)‏

 

تعلق اين دو اثر به دو دوره مختلف از همان برخورد نخست آشكار مي‌شود. اين دو تصوير اساساً با دو تعبير مختلف «تصوير پردازي شاهانه» و «شيوه هنرمندانه» از هم متمايز هستند. فتحعليشاه در شوكتي شاهانه و كاملاً شرقي و ناصر الدين شاه در هيات رسمي و نظامي اواخر قرن نوزدهم اثر ميرزا بابا به لحاظ تكنيك، اندازه، ابزار و سبك ادامه سنتي است كه در ربع سوم قرن (هجدهم ميلادي) در زمان فرمانروايي خاندان زند در ايران شكوفا گشت، در حالي كه نقاشي كمال الملك به سبكي از نقاشي تعلق دارد كه در ربع سوم قرن نوزدهم از اروپا وارد ايران شد. بدين سان هر يك از تصاوير به عنوان شاخص از دو سر اين طيف نشان دهنده تغييرات عميق به وجود آمده در اين دوره به ويژه در جامعه روشنفكري آن زمان است.
«عمده نقطه نظرهايي كه درباره هنر قاجار ارائه شده است حمل بر انحطاط و زوال هنر سنتي ايران در اين دوره است. پيچيدگي‌هاي شرايط اجتماعي و سياسي از يك سو و نسبت يافتن جريانهاي هنري با اين شرايط از سوي ديگر كار بررسي و تحليل هنر اين دوره را كمي مشكل مي‌نمايد.
در گذشته اگر ارتباطي بين نقاشي واجتماع بود به رابطه اين هنر با دربار خلاصه مي‌شد و افت و خيزها و زوال و غناي نقاشي ارتباط با قوت گرفتن يا ضعيف شدن دربار و نوسانات قدرت حكومت داشت.
اما با روي كار آمدن قاجار دوره‌اي آغاز مي‌شود كه طي آن هنر از بسياري از چارچوبها رها مي‌شود و بود و نبود و بايد و نبايدهاي جديدي مي‌يابد. اين دوره بيش از آنكه ارتباط با روي كار آمدن قاجار داشته باشد، به شرايط خاص زمان خود مرتبط است. شرايطي كه به نوعي حكومت قاجار و دوره‌هاي بعد نيز تحت تاثير آن قرار دارند.2»
به گفته آندره گدار مولف تاريخ هنر ايران، درباره نقاشي ايران (دوره قاجار) گفته است: «در طول قرن نوزدهم شيوه تصوير و شبيه سازي- پرتره ‏‎(portrait)‎‏ همچنين علاقه به مناظر و مظاهر طبيعت در هنر نقاشي ايران به وضوح تمام انتشار حاصل كرد و ابوالحسن غفاري كه در اواسط آن قرن معروف بود از اين نوع، تابلوها و تصاوير فراوان نقش كرده- آثار استادان آن روزگار به صفا و صميميت طرح و قوت قلم موصوف است. (تصاوير  10 و 11 ) ‏

 

 


آثار چهره نگاري دوران قاجار در عين اينكه ويژگيهاي تجسمي مختص به خود دارند، داراي بار مفهومي بسيار با اهميتي نيز هستند اگرچه در ميان حكومتهاي پس از اسلام در ايران شاهان قاجار تنها حكمراناني نبودند كه از هنرهاي تجسمي براي مقاصد تبليغاتي سود جستند. اما تاكيد آنان بر تكچهره نگاري، اين خاندان را از سايرين متمايز مي‌سازد، مسلم اين كه اين دلمشغولي منحصر به فرد قاجار در توجه به پيكره نگاري، به عنوان مظهري از سلطنت، رويكرد گسترده‌‌تري به اين هنر را در ابتداي اين قرن (13 ق ) به همراه داشت. در واقع يكي از جنبه‌هاي جالب توجه عصر قاجار، مسير تبديل و تحول هنر و تعاملات سنت و نوآوري است. اين تعامل از همان آغاز در نقاشي تكچهره فتحعليشاه توسط ميرزا بابا نمايان گشت،( تصوير 8 ) به اين صورت كه سبك اثر به سنت نقاشي زنديه تعلق دارد، اما به لحاظ محتوا و حال و هواي كلي، نوعي نوآوري را نشان مي‌دهد. بايد گفت فتحعليشاه با نشان دادن شخصيتي نمايشي از خود و سازماندهي درباري، تشريفاتي و تشكيلاتي منسجم، خود باعث دميده شدن اين روح تازه به اثر شده است. (تصاوير 12 و 13  )
مهمتر از همه اينكه تلاش شاه در به وجود آوردن تصوير به شكوه حماسه‌هاي شاهنامه يا نقش برجسته‌‌هاي به يادگار مانده دوران ساساني، در واقع كوششي بود براي همانند سازي حكومت خود باگذشته شاهنشاهي ايران. در هر حال مضمون هر چه كه بود، همواره براي جلوه گر كردن اهميت و اقتدار همايوني به  كار برده مي‌شد.

 

رابرت كرپورتر ‏‎(Robert ker Porter)‎‏ در ماه مارس 1818 م / 1233 هـ .ق شاه را در مراسم جشن نوروز چنين توصيف مي‌كند.
در خشش جواهرها كه سرتاپاي او را در بر گرفته بودند بي‌گمان چشم را به خود خيره مي‌ساخت. جزئيات لباس او به اين شرح بود: تاجي بلند متشكل از سه رديف از جواهرات برسر داشت كه متناسب با پادشاهي باچنين تاج و تختي بود. برروي تاج انبوهي از الماسهاي درشت ومنظم مرواريد، ياقوت وزمرد با چنان ظرافتي در كنار هم چيده شده بودند كه تلألو نور برسطح آنها تركيبي از زيباترين رنگها را به وجود مي‌آورد.
چند پرسياه همچون پرحواصيل به اين تاج بي‌نظير اضافه شده ودر انتهاي هر يك، مرواريدي گلابي شكل ودرشت آويزان بود. جامه زر بافت وي نيز به همان صورت آذين شده بود. دوريسه مرواريد از روي شانه‌ها عبور كرده بودند كه به نظر مي‌رسيد درشت‌ترين مرواريدهاي جهان باشد لباس مرصع شاه از بالا تا پائين دقيقاً با ظاهر اشرافي وي متناسب بود.
اما نام فتحعلي شاه، بيش از هر چيز مجموعه‌اي وسيع از چهره نگاري‌ها رادر ذهن تداعي مي‌كند كه نه تنها به منظور تزئين كاخ‌هاي متعدد از آنها استفاده مي‌شود، بلكه شاه آنان را براي همتايان اروپايي خويش نيز مي‌فرستاد. در مجموع مي‌توان گفت آفرينش اين آثار دو هدف كلي را مدنظر داشت: يكي جنبة ملي و كاربردي داخلي آثار وديگري جنبه سياسي وروابط بين‌الملل.
از ميان 25 تكچهره از فتحعليشاه كه حدوداً در طول بيست‌سال كشيده شدند، بيش از پانزده اثر براي فرمانروايان هم عصر وي فرستاده شدند. شاه در سال1214 ﻫـ .ق / 1800 م تصويري براي شاهزاده سند( ناحيه‌اي در هند ) فرستاد و سپس اين كار را در طول دوران سلطنتش بارها تكراركرد. از جمله تصاوير ارسالي مي‌توان به نمونه‌هاي فرستاده شده براي ناپلئون ، كمپاني هند شرقي در سال 1221 ﻫـ . ق / 1806 م ، پرنس رجنت در 1227 ﻫـ .ق / 1812 م وبار ديگر كمپاني هندشرقي در 1232 ﻫـ .ق / 1822 م اشاره كرد.
همچنين در سال 1232 ﻫـ .ق / 1817 م . شاه تكچهره‌اي را به ژنرال يرمولوف ‌‌‏‎( Yermolov ) ‎روسي اهدا كرد.
البته در چشم اندازي كلي هر چند در اين تكچهره‌ها وضعيت قرارگيري پيكرها، همچون حالت ايستادن يا نحوه نشستن، با يكديگر متفاوت بودند، اما همه آنان ويژگي مشتركي داشتند و آن تغيير ناپذيري ابدي شاه بود، شاه در تمامي اين آثار كه در طول بيست سال كشيده شده‌اند، در هياتي ثابت و لباسي منحصر به فرد و از همه مهم‌تر بدون هيچ گونه تغييري ناشي از گذشت زمان ظاهر گشت.
البته اين سيماي همواره ثابت تحولات ظريفي را كه اين آثار در طول زمان پشت سرگذاشته‌اند در نظر پنهان مي‌دارد، يكي از آن موارد شيوه مختص هر هنرمند است.
تركيب بندي‌هاي بزرگ با تمام محدوديتشان، در قياس با تكچهره‌ها، كه به راحتي مي‌توانستند حتي نخوت و تكبر پادشاه را القاء كنند، مضامين متنوع‌تري را در برداشتند. در هر حال مضمون هر چه كه بود، همواره براي جلوه گر كردن اهميت و اقتدار همايوني به كار برده مي‌شد. پس از مرگ فتحعليشاه (1250 هـ . ق ) و در زمان محمد شاه قاجار دوباره نوعي نابساماني در نقاشي درباري بروز كرد از سوي ديگر در خارج از حوزه دربار، بازار انواع نقاشي رونق بسيار يافت (اواسط قرن (آقا نجف) در اصفهان توانست تحولي در نقاشي زير لاكي پديد آورد او مهارت بيشتري در طبيعت نگاري خصوصاً در سايه پردازي ملايم چهر‌ها، نشان داد در واقع سبك او پلي بود ميان شيوه‌هاي عهد كريم خان و عهد ناصري)در اين زمان كاربست بوم بزرگ و شيوه نقاشي جديد (رنگ روغن و آبرنگ) كه سطح نقاشي را از سطوح كوچك به سطوح بزرگ و كلي حركت داد، همچنين تاثير احساسات فردي و روابط عناصر در تصوير و آثار نقاشان اين دوره مرحله‌اي از نقاشي را مطرح مي‌سازد كه مي‌توان آن را مرحله گذار دانست. (به سمت تجدد (مدرن) ) نقاشي مرحله گذار را مي‌توان چنين خلاصه كرد
1-استفاده از پرسپكتيو
2- ساده تر شدن نقاشي‌ها و كم شدن جنبه تزئيني در آنها
3- رونق منظره سازي ودور نما سازي
4- طراحي صورتها در حالت نيم رخ و تمام رخ
5- شبيه سازي و رعايت حالات طبيعي و انساني در حركات و صورتها و ساخت و ساز آنها
6- ملايم گشتن رنگها و استفاده از ته رنگ و رنگ آميزي و تطابق با اصل طبيعت

اين دوره يكي از دوره‌هاي شاخص نقاشي ايراني بوده و افرادي چون صنيع‌الملك3 و محمد خان ملك‌الشعرا هويت نقاشي ايراني را به صورت برجسته‌اي حفظ كردند. در عهد ناصر‌الدين شاه ديگر دوران استفاده بي‌دريغ از جواهرات رنگارنگ و ژست‌هاي خشك و رسمي به سر رسيده بود.‏
‏ در عوض شاه همچون همتاي عثماني‌اش، شيوه‌هاي اروپايي را در تجهيزات و پوشش خود برگزيد. و در حالتي غير رسمي و در فضاهاي داخلي و شخصي به تصوير در مي‌آمد.
اين تغييرات محتوايي با تحولي عمده در سبك و تكنيك نقاشي همراه بود. در نقاشي‌هاي زمان فتحعليشاه، برجسته نمايي تنها به چهره اختصاص داشت و ديگر اجزاي پيكره توسط خطوط از يكديگر تفكيك مي‌شدند و بدين شكل حالتي سايه وار پيدا مي‌كردند و بر هيبت آنان افزوده مي‌شد. از اينجا به بعد چهره‌نگاري در راستاي افزودن بر جنبه‌هاي توصيفي، خصلت نمادين خود را از دست داد. و رو به سوي مرحله تجدد (مدرن) نهاد. تصاويري كه در اين دوره كشيده شده، بيشتر از طبيعت و زندگي طبيعي مردمان است، ديگر آن انسان آرماني مطرح نيست و احساسات وعواطف شخص در آثار نقاشي اين دوره بروز مي‌كند، اين مسئله در آثار كمال‌الملك به اوج خود مي‌رسد. در اين آثار صحنه را عناصر طبيعي پر كرده و انسان بخشي از طبيعت است و آنجا كه موضوع انسان است اشخاص عادي در پرده نقاشي ظاهر مي‌شوند، كه گاه در حال معامله‌‌اند و يا در حال فالگيري، گاه خوابيده‌اند و گاه به صورت پرتره ظاهر مي‌شوند. اين نوع نگاه خاص كمال‌الملك است كه معلم خود را طبيعت مي داند. ‏
شبيه سازي و معنا شناسي
    چهره‌پردازي اساساً از دو جنبه قابل بررسي است، شبيه سازي و معنا شناسي، شبيه سازي در وحله نخست توصيفي است، اما معنا شناسي مقوله‌اي  تجويزي است. شبيه سازي به ظواهر، آن گونه كه هست مي‌پردازد، اما معنا شناسي به آنچه كه بايد باشد. اگر چه اين دو مقوله منحصراً جدا از هم نيستند، اما اختلاف بنياديني كه با يكديگر دارند،‌ مي‌تواند در بررسي چهره‌نگاري عصر قاجار مفيد باشد.
اگر دو تصوير را كه در ابتداي بحث به آن اشاره شد يعني تصوير ميرزا بابا از فتحعليشاه
‏( تصوير8) و نقاشي كمال‌الملك از ناصر الدين شاه (تصوير9) را در نظر آوريم مشاهده خواهيم كرد كه در تصوير فتحعلي شاه، در درجه اول تاكيد بر جنبه معناشناسي است. پيكره، همراه با ديگر عناصر صحنه، نمادي از عظمت و اقتدار شاه را باز مي‌تاباند. در اين دسته آثار حتي اگر قصدي بر توصيف واقعيتي نيز وجود داشت، مي‌بينيم كه سيماي شاه در مدت سي سال همواره يكسان باقي مانده است. در اواخر سلطنت ناصر الدين شاه اين تاكيد به سمت جنبه‌هاي شبيه‌سازي، توصيفي و واقع نمايي تغيير جهت مي‌دهد. بسياري از آثاري كه در سالهاي ميان اين دو دوره خلق شده‌اند، از لحاظ هنري نيز در حد وسط اين دو شيوه قرار مي‌گيرند. ‏

  

 

 اما در هر دو نيمه از قرني كه مد نظر ماست، هنرمندان براي خلق تكچهرهاي اشخاص، به احتمال قوي تنها به يك يا حداكثر چند برداشت از مدل اكتفا مي‌كردند. نقاشان در زمان فتحعلي شاه اغلب به قواعد ديرپاي‌تصويرپردازي متكي بودند. به همين دليل است كه ژست فتحعليشاه در برابر نقاش ژنرال يرملوف، اقدامي بي‌سابقه و منحصر به فرد به حساب مي‌آمد. شيوه طبيعت گرا و آكادميك كمال‌الملك نيز، چنانكه ديديم، بيش از آن كه مطالعه‌اي بر روي مدل زنده باشد، بر استفاده از عكس استوار بود. اين مسئله كه در هر دو دوره منبع ديگري به عنوان واسطه بين مدل و پرتره‌اش وجود داشت، تنها گوياي اين نكته است كه آنچه كه نقاشي‌هاي اين دوران‌ها را به لحاظ تغيير در مفهوم و بينش از هم متمايز مي‌كند، نمي‌تواند چندان به تغيير در تكنيك و طرز عملي برخورد با كارها مربوط باشد. چهره‌نگاري از جنبه معنا شناسي به يك شكلي و همساني گرايش دارد و شبيه‌سازي به تفاوت و تغيير، اين بدان معناست كه نقاشي دوران قاجار در دهه‌هاي نخستين به گونه‌اي است كه چهره‌ها در بيان حالت، يكسان بودند. همان گونه كه چهره فتحعليشاه همواره يك شكل است در حالي كه چهره‌هاي ناصرالدين شاه و مظفر الدين شاه گزارشي صادقانه از تغييرات به وجود آمده در سلطنت را ارائه مي‌دهند، اما چنين گزارشي خود مي‌تواند معنا شناسانه باشد چنان كه اثري چون «مظفر الدين شاه و صدر اعظم عبدالمجيد ميرزا عين الدوله» گزارش بصري است از كسالت حال شاه و شخصيت مضطرب و نگراني صدر اعظم ‏كه نشان از سرنوشت رو به انحطاط سلطنت قاجار دارد.4 (تصوير16)‏

تركيب بندي
    اساس تركيب بندي اين پرده‌ها استوار بر خطوط عمودي و افقي است كه به وسيله خطوط منحني و مورب با يكديگر مرتبط مي‌شوند. خطوط منحني گاه بخشي از يك دايره، يا دايره كاملي را تشكيل مي‌دهند. مركز اين دواير بيشتر در موارد منطبق بر محل تلاقي خطوط افقي و عمودي شاخص در تركيب بندي و يا بر روي اين خطوط جاي دارد. ولي در بيشتر پرده‌ها خطوط منحني، از قاعده هنري خاصي پيروي نمي‌كنند.
تركيب بندي‌ها به علت استوار بودن بر خطوط عمودي و افقي حالت ايستا و گاه قرينه دارند. با اندك دقتي در تركيب بندي اين پرده‌ها مي‌توان دريافت كه خطوط عمودي و افقي بيشتر مربوط به عناصر شكل دهنده پس زمينه هستند كه گاه ادامه آنها خطوط تشكيل دهنده پيكره را نيز مي‌پوشاند، ولي خطوط مورب و اريب شكل دهنده ساخت پيكره‌ها مي باشند و نقاش با استادي كامل توانسته است ارتباطي تنگاتنگ ميان اين عناصر خطي پديد آورد. همچنين تركيب بندي در اين پرده‌ها از تقسيمات هندسي خاصي پيروي مي‌كند در برخي موارد از ويژگيهاي مستطيل طلايي استفاده‌هاي زيبايي شده است و در هر حال مربع شاخص كه در بر دارنده نكات اصلي تركيب بندي مي‌باشد، در همه اين پرده‌ها قابل تشخيص است.5
تركيب‌بندي در نقاشيهاي دوره قاجار بنا به جايگزيني در بنا به كادرهاي مختلف تقسيم مي‌شد از جمله پرده هايي با كادر مستطيل و پرده‌هايي كه به شكل جناغي در درون طاقچه‌ها جاي مي‌گرفت. اين نوع كادر، خاص اين محلها بوده است و ديگر نقاشي‌ها بنا به زمينه كار، كادرهاي متفاوتي را شامل مي‌شد. در اغلب آثار نقاشي قاجاريه با توجه به تاقچه‌ها در معماري قاجار، ضلع فوقاني داراي كادر قوسي شكل است، كه اين قوس از بريدگي كادر اصلي نقاشي ايجاد مي‌شود كاهش فوقاني پرده در زمان قاجار رايج و معمول بوده، اين كاهش بدين نحو به وجود آمد كه ابتدا مكاني در اتاق يا تالار براي نصب پرده انتخاب مي‌گرديد، سپس اثر خريداري شده موافق مكان از قبل تعيين شده كاهش مي‌يافت. در اين حالت پرده نقاشي به اثري ناقص تبديل مي‌شد كه به ساختار فكري و بصري آن لطمه جدي وارد مي‌كرد و اثر هنري بخشي از علل قوام خود را از دست مي‌داد.6

 

 تصوير 17 : سه زن رامشگر در حال نوازندگي حدود (1261 هـ . ق / 1845 م) ‏


چهره نگاري در نقاشي‌هاي دوره‌هاي زند و قاجار (زمان فتحعليشاه)‏
    در چهره نگاري دوره‌هاي زند و اوايل قاجار ابروها كماني و چشمان كشيده و بعضاً خمارند، اكثر چهره‌ها سه رخ مي‌باشند و اين سه رخ بودن چهره در وضعيت پرسپكتيويي درستي قرار نمي گيرند و خطوط محيطي اين سه رخ بودن چهره را نمايان مي‌كنند. با اينكه چهره در سه رخ  قرار‌ مي‌گيرد اما چشمها نگاهشان رو به رو و به سمت نظاره كننده است با اين حال در وضعيتي درست در چهره جاي گرفته‌اند، اما از پرسپكتيو درستي برخوردار نيستد و مردمك چشمها بدون توجه به چرخش سر به صورت يكساني در هر دو چشم در وضعيتي ثابت قرار مي‌گيرند نسبت دماغ در چهره‌هاي اين دوران تقريباً به درستي قرار گرفته است اما در واقع به صورت نيم رخ نمايش داده شده است، دهان كوچك و متمايل به تمام رخ است، گردن استوانه‌اي است و مثل ستوني در زير سر قرار مي‌گيرد و بعضاً در پشت ريش شخص پنهان مي‌شود. (تصاوير20 و 21 و 22 )


در بيشتر آثار چهره نگاري زند و قاجار (اوايل قاجار) تقريباً گوشها پنهان است و يا قسمتي از يكي ازگوشها ديده مي‌شود، اين در حالي است كه آثاري كه از زنان مي‌كشيدند به گوشواره‌ها و تزئينات آويزان از گوشها بيشتر مي‌پرداختند. حجم پردازي چهره‌ها نيز بيشتر از آنكه با نور و سايه نمايانده شود، به وسيله خطاي محيطي، منحني خطي و فرمي مشخص است در بعضي موارد نقاشان از تكنيك پرداز براي حجم نمائي استفاده مي‌كردند. ‏
زنان :
‏     از موارد شاخص چهره‌نگاري از زنان زند و قاجار (اوايل قاجار) مي‌توان به خال كوبي در صورت، خال لب و گردن اشاره نمود كه از عناصر زيبايي آنان بوده و در ادبيات نيز به كرات تكرار شده است. از ديگر موارد مي‌توان به گردي صورت كه به قرص ماه تعبير مي‌شد و خماري چشمان (كه درشت كشيده مي‌شدند)  اشاره نمود. زنان در اين دوره‌ها با حركات خاص نمايشي در حالت چهره و حركات كلي بدن ديده مي‌شوند. (تصوير 23)


لباسهايي كه در اين دوران به تن دارند بسيار پيچيده و مرواريد دوزي شده‌اند، بر روي سر چپيه‌اي مزين به يك يا چند جقه قرار دارد كه به ملاحت به يك سو متمايل است، در بعضي از مرواريد يك رشته مرواريد به آن متصل مي‌شود كه از زير چانه مي‌گذرد معمولاً مويشان را نيز با نيم تاج يا سربند مي‌آراستند. (تصاوير 18 و 19)
مردان :
    در مواردي بدون ريش و موي تنك به تصوير در مي‌آمدند (دوره زند) اين در حالي است كه در زمان قاجار (فتحعليشاه) بيشتر چهره‌نگاري‌ها با ريش بلند نمايش داده مي‌شود، كه به نظر مي‌آيد كه ريش بلند از موارد آرايش درباري باشد. تاج و كلاه نيز از ديگر وسايل به كار رفته در چهره‌نگاري مردان است. كه بيشتر حالت تزئيني و دو بعدي دارد ژست و فرم چهره مردان نسبت به زنان زند و قاجار (اوايل قاجار) خشك و رسمي‌تر نمايش داده شده است. كه ارائه حالتي نمايشي از اقتدار است.
كودكان :
    كودكان به تصوير درآمده در نقاشي‌هاي اين دوران از نظر خصوصيات در چهره‌ها تقريباً يكسان به تصوير در آمده‌اند و تنها از نوع لباس و آرايش مو و ابزار نقاشي شده همراه با آنان، مي‌توان جنسيت و تا حدودي زمان آنها را تشخيص داد. (تصاوير24 و 25 )‏

 

 

بعد از فتحعليشاه كم كم سبك و سياق اروپائي در آثار نقاشان فزوني مي‌گيرد و جنبه‌هاي واقع نمايي در نقاشي همراه با اسلوب سايه روشن و پرسپكتيو شاخص مي‌شود در اين دوره نقاشان به كشيدن چهره هاي از روبرو و نيم رخ متمايل مي‌شوند و نوعي شخصيت پردازي واقع نمايي رخ مي‌نمايد. در اين دوره چهره‌نگاري واقعي و عينيت سازي، جاي بيشتري از مثالي بودن نقاشي را اشغال مي‌كند و اين ازجمله مواردي است كه تحت تاثير نقاشي غربي در نقاشي ايراني اتفاق مي‌افتد. در اين دوره رشته‌هاي اتصال به نقاشي گذشته ايران گسسته نشده است از نظر تكنيك و ابزار كار و نوع پرداخت ردپايي از نقاشي ايراني در آثار اين دوره ديده مي‌شود و حتي در موارد آگاهانه پرسپكتيو نيز كاملاً حذف مي‌شود.
«با آغاز سلطنت ناصر الدين شاه قاجار (1264 هـ . ق ) و تقارن اين عصر با بسط استعماران اروپايي و شكل گيري تغييرات اجتماعي و فرهنگي بنياني، نقاشي قاجاري هم از اين دگرگوني تاثير گرفت و مراجعت نقاشان تحصيل كرده در اروپا- ابوالحسن خان صنيع الملك و مزين الدوله و ديگران- زوال سبك و مكتب نقاشي فتحعليشاه آغاز شد.
نقاشي رسمي و درباري عصر ناصر الدين شاه قاجار هر چند، در ابتدا از شيوه‌هاي فني و اجرايي اساتيد پيشين برخوردار بود، اما از دهه 1280 هجري قمري به بعد، نسل جديدي از هنرمندان ظاهر شدن و اوج گرفتند كه ديگر چندان در بند وفاداري به شيوه گذشتگان خود نبودند. از ميان اينان- شايد مهمترينشان بايد از محمد غفاري (كمال الملك) ياد كرد كه جزء بعضي از موضوع‌ها و تناسب‌هاي رنگي به كار گرفته شده در آثارش اصلاً به سنت استادانش وابسته نماند.»7
كمال الملك با تكيه بر قدرت قلم و در مواردي استفاده از فن عكاسي و عكس آثار بسياري از چهره‌نگاري با رويكردي طبيعت پردازانه به يادگار گذاشت.
«از حدود 1300 هجري قمري تابلوهاي نقاشي فزوني گرفت، نقاشي‌هاي ديواري اعتبار قديمي‌شان را از دست دادند و شيوه‌ نقاشي قاجاري تنها در نقاشي‌هاي لاكي- قلمدان و قاب آئينه و جلد كتاب و پرده‌هاي مذهبي و حماسي ادامه پيدا كرد. كه اين نيز چندان دوام نياورد وعمر يكصد و پنجاه ساله اين هنر، با خاتمه يافتن سلطنت احمد شاه قاجار (1342 هـ .ق ) به پايان رسيد.»8 ‏


‏1- جلالي جعفري، بهنام – نقاشي قاجاريه (نقد زيبايي شناسي) ‏
‏1- نقاشي و نقاشان دوره قاجار – بهنام زنگي – دكتر محمد كاظم حسنوند- خيال شرقي كتاب اول – تهران فرهنگستان هنر 1384 ‏

‏1‏‎ ‎‏–صنيع الملك (ميرزا ابوالحسن خان غفاري) ميرزا ابوالحسن خان غفاري كاشاني، معروف به «ابوالحسن ثاني» ملقب به «صنيع الملك» فرزند ميرزا محمد غفاري، نگارگر و گرافيست، هنرمند سده سيزدهم هجري، از قرائني كه در دست است، حدود سال 1229 ق در كاشان چشم به جهان گشود و پس از گذراندن دوران كودكي و به انجام رسانيدن آموزشهاي نخستين، حدود پانزده- شانزده سالگي براي آموختن نقاشي نزد «استاد مهر علي اصفهاني» نگارگر و نقاشباشي معروف دربار فتحعليشاه فرستاده شد. در سال 1258 ق كه جواني بيست و نه ساله بود، در زمان شهرياري محمد شاه قاجار (1264-1222) به او اجازه داده شد تابلو رنگ روغني از صورت شاه بكشد و بدين سان در رديف نقاشان دربار در آيد و پس از چندي نيز به سمت «نقاشباشي» دربار محمدشاه منصوب شود. تابلو رنگ روغن محمد شاه كه رقم
‏ «چاكر جان نگار ابوالحسن ثاني غفاري» و تاريخ «1258» دارد كهنترين اثر وي به شمار مي‌آيد و بيشتر از اين تاريخ، اثري از وي ديده نشده است.  (تصوير 26 )‏

سبك هنری و شیوه نقاشی صنیع الملك
از بررسي و دقت در آثار و نمونه كارهاي باقيمانده از صنيع الملك تا حدي چنين پيداست كه وي يك هنرمند طبيعت گرا (ناتوراليست) بوده و همه مظاهر طبيعت را به همان شكل و صورتي كه مي‌ديده، بيان مي كرده است.
او از روي فراست، مشخصات و خصوصيات روحي و ظاهري اشخاصي را كه مدل او قرار مي گرفتند، به خوبي مي‌شناخته و با سادگي عجيبي كه مسلماً قدرت ديد و دست او را مي‌رساند، آنها را مي نمايانده است. صنيع الملك بيش از همه به انسان علاقه مند بود و هم به همين علت تعداد فراواني تك چهره (پرتره) به يادگار نهاده است. اغلب آنها، با اسلوب نقطه پرداز كار شده است. ديد صنيع الملك ديدي غربي است و بر عكس هنرمندان پيشين ايراني كه ديد ذهني و دروني (سوبركتيو) داشتند، وي ديدي عيني (اوبركتيو) دارد و اين نتيجه تاثير آثار هنرمندان عهد رنسانس اروپا بر هنرمندان سده‌هاي سيزدهم و چهاردهم ايران است. صنيع الملك در درجه اول يك طراح است، لطف و ظرافت و دقت طرحها و خطوط او آثارش را با نقاشي ديرين ايراني يعني مينياتور، پيوند مي دهد. وي تا آنجا كه مي‌توانسته تناسبت را با اصل طبيعت مطابقت داده و صحت طرح را به همان نسبت رعايت كرده است و مسئله تركيب بندي (كمپوزيسيون) را به اقتضاي محل و موضوع گاه به اسلوب غربي و گاه به شيوه شرقي با جنبه كاملاً ابتكاري و اختصاصي حل كرده است. از آنجا كه همه توجه او معطوف به صورت و قيافه و خصوصيات چهره انسانها بوده چنين به نظر مي رسد كه او گاه قواعد علم مناظر و مرايا (پرسپكتيو) را به جد نمي گرفته است، از اين رو در نظرش اصل صورت بوده و ديگر مسائل را جزء فرعيات مي‌شمرده است.
 ‏
‏1-رابي جولين، چهره‌هاي قاجار، ترجمه مريم خليلي، نشريه هنرهاي تجسمي ، شهريور ماه 1384، شماره 23‏
‏1- خواجه احمد اطواري، عليرضا- مفاهيم و مضامين پرده‌هاي نقاشي قاجار- همان ماخذ
1-جلالي جعفري، بهنام – همان ماخذ- ص 47 و 48
1- آغداشلو، آيدين، مقدمه‌اي بر نقاشي  قاجار، همان ماخذ
2- همان ماخذ

     

نقاشي دوره زند ‏


    ريشه‌هاي هنري دوره زند را بايد در انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان (1009 هـ . ق 1600 م ) و سلطنت شاه عباس بزرگ جستجو كرد. در اين زمان است كه روابط بازرگاني و سياسي با كشورهاي اروپايي كه از زمان پادشاهي خاندان آق قويونلو (نيمه دوم سده نهم ) آغاز گشته بود به اوج خود رسيد. و همين امر موجب تحول درجهان بين نگارگران از يك ديدگاه ملكوتي و معنوي به يك پايگاه زميني و مادي شد. روند تحولي هنر نيز جداي از شرايط اجتماعي حاكم نبوده است.1
پس از شكست ننگين شاه سلطان حسين صفوي از سپاه معدود محمود افغان و سقوط پايتخت ايران (1135 هـ . ق ) وحدت سياسي و اداري ايران از ميان رفت و در هر گوشه‌اي از اين كشور پهناور قدرت‌هاي محلي و نيروهاي دولتهاي متجاوز همسايه شروع به خود نمايي كردند.
شهر اصفهان و گنجينه‌هاي آن غارت شد و مكتب اصفهان آخرين نفسهاي خود را كشيد. بحرانهاي سياسي كه از پايان صفويه بالا گرفته بود، محيط نامناسبي براي رشد هنر ما بود. تنها نمود نقاشي را در پرده‌هاي رنگ روغن كه براي تزئين كاخ‌ها و نماياندن جلال و جبروت حكمرانان نقش مي‌شد و يا نقاشي‌هاي ظريف زير لاكي كه بر روي اشياء كوچك و بزرگ انجام مي‌گرفت و هيچ يك از هويت هنري بارزي بهره نداشته‌اند مي‌توان ديد.2
نادرشاه در سال 1160 هـ  به دست چند تن از امراي سوگند خورده‌اش به قتل رسيد. برادر زاده او عليقلي معروف به عادل شاه جانشين وي شد (61-1160 هـ ) و پس از او بردارش ابراهيم به حكومت رسيد(3-1162 هـ ) و آخرين حكمران اين خاندان شاهرخ نوه نادرشاه بود كه از سال 1162 تا 1210 هـ در مشهد حكومت داشت. در اين شرايط نابسمان و آشفته چند تن ديگر داعيه سلطنت ايران را داشتند، كه در نهايت پيروزي از آن كريم خان زند شد (93-1163 هـ ) كريم خان در سال 1178 هـ شيراز را پايتخت خود قرار داد و به مدت شانزده سال با آرامش و امنيت به حكومت پرداخت. اين آرامش و امنيت علاوه بر ثبات سياسي، امنيت اقتصادي و اجتماعي هم در بر داشت. كريم خان به نام اسماعيل سوم آخرين بازمانده صفوي، خود را وكيل الرعايا ناميد. او در شيراز به ساختن عمارات، مساجد و بازار و غيره اقدام كرد. در كنار عمارت سازي، هنر نقاشي هم محل توجه قرار گرفت و در زمان او مكتب شيراز كه سنتي ديرينه در نگارگري ايران داشت، با سبك و سياق جديدي پديدار شد. كريم خان با پايتخت قرار دادن شيراز به توسعه آن پرداخت و برج و باروي شيراز را از نو ساخت. ارگ سلطنتي را در آن قرار داد و معماران و مهندسان و پيشه‌وران و هنرمندان را از سرتاسر مملكت در شيراز گرد آورد. عمارت ديوانخانه را با نقش برجسته‌هاي زيبا در محوطه باغي زيبا ايجاد كرد و در داخل باغ سلطنتي، عمارت كلاه فرنگي را پي افكند... و به قول رستم الحكما «همه اين عمارتهاي عاليه مذكور را فرمود با طلاي ناب خالص و لاجورد و بداخشاني، مصوران آموزگار و نقاشان شيرين كار به صورت‌هاي جان فزا و نقش و نگارهاي دلربا مصور و منقش نمودند.» بازار وكيل، بقعه هفت تنان و بقعه چهل تنان از ديگر آثار كريم خان در شيراز بود. اين اقدامات، به خصوص ديوارنگاري كاخ سلطنتي كريم خان حاكي از علاقه او به نقاشي بود. در ديوارخانه نقش برجسته جنگ رستم با اشكبوس و شير و شاهين و ترنج حجاري شده بود.3
با توجه به پرو‍‌ژه‌هاي معماري و شهر سازي دوره كريم خان زند،‌ سنت ديوارنگاري در ابعاد وسيع ادامه يافت و در كنار آن، در نيمه دوم سده دوازدهم هجري، سبكي مجزا از سنت نقاشي مكتب شيراز سر بر كشيد. در اين ميان نگارگري ايران كه سخت به بوته فراموشي سپرده شده بود به همت تني چند از نقاشان صاحب استعداد و ذوق، دگر بار به اعتبار مي‌رسد.
‏اين سبك نقاشي كه تحت حمايت دربار پيش مي‌رفت به وسيله نقاشاني چون محمد صادق4، ‏

فعال در (1204- 1152 هـ ) محمد باقر5، فعال در (1214-1152 هـ ) محمد زمان6،  سوم فعال در (1204-1163 هـ ) و كاتب برجسته ميرزا محمد كاظم بن محمد رضا كرماني كاتب گلچين گلشن و ميرزا ابوالحسن مستوفي غفاري كاشاني به كمال رسيد. بايد به اين گروه ميرزا بابا را نيز افزود كه بيشترين فعاليت او در دوره نخست نقاشي قاجار متمركز شد.7
هنرمندان اين زمان در تكاپوي يافتن جلوه و معني ديگر گونه‌اي در زبان و بيان هنر بودند هنري كه بتواند از پس اين همه آشوب و جنجال، راهي به سوي آرامش و سكون بيابد، چنين است كه هنر اين عصر، به ويژه نگارگري، در قالبي صادقانه و بي‌ريا و بي‌ادعا متولد شده و نقش و نگارهايش سراسر حكايت گل مي‌شود، گياه و آدمهايش بي تفاخر و غرور و گاه معصوم و پرمهرند. نگارگران، رو سوي قصه‌ها و حكاياتي مي‌نهند كه قرنهاي قرن در دل و جان مردم خانه داشته است. داستانهايي كه در چرخش قلم موي نقاشان جان مي‌گيرد، قصه‌ها، سراسر پند و اندرز و مالامال از صداقت و خوبي است، با آدمهايي كه مردم آنان را مي‌شناسند.‏
‏ نقاشان اين دوره با به تصوير كشيدن يوسف و يعقوب، رستم و سهراب، شيخ صنعان، دراويش دوره گرد، نوعي اداي دين به مباني و مفاهيم اصيل فرهنگ سرزمينشان مي‌كنند و رابطه‌اي با مردم و اعتقاد و خواست مردم برقرار مي كنند، كه آغازي در آشنايي و الفت مردم با هنر نقاشان اين دوره دارند.
چنين است كه هنر عصر زنديه لاجرم بر دل مي نشيند، هنري كه با پشتوانه‌اي از معصوميت و صداقت، بعد از دوراني از رشد و شكوفايي و توسعه هنر صفوي، از پس نيم قرن آشفتگي و بي‌اعتباري هنر، رسالت سنگين تولدي پر ثمر را در هنر زمان بر دوش دارد آن هم با مدد از غيرت و همت و ذوق هنرمندان گمنام و از گوشه و كنار اين خاك.8
خصوصيات نقاشي‌هاي دوره زند (چهره نگاري دوره زند)‏
‏    (نقاشي اين دوره ازنقاشي اواخر دوره صفوي و دوره افشاريه سر بركشيد و مضامين شاعرانه و تغزلي خود را پرورش داد. بيان عاطفي و احساسي، نقاشي دوره زنديه در مقياس با دوره صفوي بيشتر بود.9
اكثر نگاره‌هاي به جا مانده از دوره زند انسان را در شرايطي از آسايش (زني در حال بادزدن، دختري در حال نواختن سه تار، جواني نشسته با نوشته‌اي در دست ) نشان مي‌دهد و اين خود بيانگر آرامش است كه پس از زمامداري نادر، در دوره سلاطين زند در ايران حكمفرما بوده است.
شيراز در اين دوره «شاهد گرايش به تلفيق و تركيب قالبهاي صفوي، سبك اساساً چهره نگاري درباري اروپايي و ذوق و سليقه عاميانه بود. نتيجه اين تلفيق، خام‌دستانه و خشن بود، چون هنرمندان عهد زنديه به خاطر اصلاح تاكيد مضاعف و مورد نظرشان برسه بعديت، درصدد برآمدند تا تركيب‌بندي اثر را با وارد كردن عناصر عارفي تزئيني نظير دسته‌اي از گلهاي دل انگيز رنگارنگ و بر روي رداي پيكره‌ها، پارچه‌ها و پرده‌ها و چارچوبها و كف اتاقها، تا حدودي روشن و دلچسب سازند.»10 از نظر سبك شناسي، در اين دوره همچنان شيوه فرنگي سازي ادامه يافت و خصوصيات نقاشي فرنگي را با نقش‌بنديهاي تزئيني و زيبايي شناسي‌هاي ايراني در هم تنيد. در اين دوره مي‌توان از نقاشي‌هاي قطعه بزرگ در روي ديوارها و بوم نقاشي گرفته، تا تصوير پردازي نسخه‌ها، نقاشيهاي آبرنگ، نقاشيهاي لاكي و مينايي سراغ گرفت.11 تلالو نور رنگ آميزي در نقاشيهاي ديواري اين دوره و كاربرد رنگهاي گرم ( قرمز و طلايي ) از خصوصياتي است كه از نقاشي مكتب شيراز در هنر اين دوره رسوخ پيدا كرد.12
يكي از ظريفترين چهره‌هايي كه از دوره زنديه (سالهاي آخر سلطنت لطفعلي خان زند) به جا مانده چهره‌اي است متعلق به يكي از شاهزادگان كه در سال (1208 هـ‌ . ق 4-1793 م ) به تصوير در آمده است. (تصوير 7 )

تصوير 7 : شاهزاده  زند (1208 هـ‌ . ق 4-1793 م )
چهره و اندام مانند اكثر پرده‌هايي كه از اين دوره به جا مانده فاقد حركت فيزيكي و داراي آرامش و سكون است. طراحي چهره و لباس داراي ظرافت وي‍ژه‌اي است و خطهاي نرم و سيال آن با خطهاي عمودي زمينه و خطهاي افقي جلوي پرده مكمل است.‏
كلاه سر جوان خصوصيات دستارهاي دوره زنده را دارا است و كاملاً با عمامه‌هاي ترك دار دوره صفويه متفاوت است. رنگ گرم ردا با رنگ سبز لباس و زمينه در تجانس كامل است. اين دو رنگ غالب، بنا به مورد، در سرتاسر پرده، به صورت نقوش يا نقطه‌ها در آمده تا از شدت گستردگي و يكنواختي اين دو رنگ بكاهد. ارتباط بين سطوح در اين پرده نيز، مانند اكثر آثار دوره زند، به قوت خود باقي است و اندك سايه روشني كه در بخشي از ردا و لباس به كار رفته است از شدت تاثير‌گذاري روابط اين سطوح نمي‌كاهد.‏
آثار اين دوره با وجودي كه مجموعه شرايط و وي‍ژگيهاي نگارگري سنتي ايران، اتكا به سطوح دو بعدي (مسطح بودن) درخشش (نوراني بودن) بي توجهي به عالم مادي محسوس (ذهني گرايي ) بهره‌گيري از رنگهاي روحي (لطيف و سبك بودن) و قالبها و اندازه‌هاي كوچك (متعارف و درون گرا) و ... را دارا هستند، احساس فضاي ملكوتي، تمثيلي و بهشت گونه آثار هنرمندان گذشته، به ويژه نگارگران مكتب تيموري، شيراز و تبريز، را در بيننده ايجاد ننموده و برخوردار از مضامين و محتواي زميني و دنياي اند.‏
ادامه اين روش تلفيق عناصر تصويري (سه بعدي) و تزئيني (دو بعدي) نتايج درخشاني را در نقاشي عصر فتحعليشاه قاجار به بار مي‌آورد.13

‏1- ذكاء،  يحيي ، نگاهي به نگارگري ايران در سده‌هاي دوازدهم و سيزدهم، تهران انتشارات دفتر مقصوص ، 1354، ص 39
2- آغداشلو، آيدين ، مقدمه‌اي بر نقاشي قاجار، همان ماخذ
1- آژند، يعقوب ، نقاشي دوره زنديه، درآمدي بر نقاشي دوره قاجار- خيال شرقي كتاب تخصصي هنرهاي تجسمي شماره 1 – ‏
فرهنگستان هنر- 1384
2- محمد صادق [آقا صادق ] ( نقاش و قلمدان نگار ايراني، فعال در اواخر سده هجدهم / دوازدهم هـ - اوايل سده نوزدهم / سيزدهم هجري ) نقاشي او را مي توان چون حلقه رابط ميان فرنگي سازي (سده هجدهم / دوازدهم هجري) و پيكره نگاري درباري دانست اززمان كريم خان زند تا آغاز سلطنت فتحلعيشاه فعاليت داشت محتملاً پرده‌هاي جنگ چالداران و جنگ كرنال در كاخ چهلستون اصفهان را نقاشي كرد. از ديگر آثارش رستم خان زند (اواخر سده هجدهم / دوازدهم هـ ) شاهزاده سوار بر اسب در نبرد با اژدها  (اواخر سده هجدهم / دوازدهم هـ )
1- محمدباقر سميرمي ، (نقاش ايراني محتملاً 1866/ 1283 ق – محتملاً 1935 / 1354 ق ) مقيم اصفهان بود در چهره نگاري و منظره نگاري با رنگ روغني و آبرنگ دست داشت، همچنين قلمدان نگاري مي‌كرد. از جمله آثارش تك چهره آقا نجفي [آخوند اصفهاني]  ‏
‏(1900/  1318 ق )
2- محمد زمان (نقاش و تصويرگر و قلمدان نگار ايراني ، محتملا 1639 /1049 ق – محتملاً 1708 م / 1120 ق) به سبب نوآوري و وسعت تاثير بر ديگران ، يكي از شخصيت هاي برجسته در تاريخ نقاشي ايران به شمار مي‌آيد. ( براي اطلاعات بيشتر به دايره المعارف رويئن پاك باز مراجعه شود.)
3- آژند يعقوب ، همان ماخذ
1- م . هادي  در سراشيبي يك انحطاط  ناگذير، فصلنامه هنر – شماره 12 – پائيز 1365
2- آژند، يعقوب، نقاشي دوره زنديه درآمدي بر نقاشي دوره قاجار، همان ماخذ
1- جان ربرتو اسكار چيا، هنر صفوي، زند، قاجار- ترجمه يعقوب آژند- تهران 1367- ص 41
2-  آژند، يعقوب، همان مآخذ
3- فروهر، پرستو، روند تحولي شخصيت پردازي در نقاشي ايران از آغاز سده يازدهم – تا نيمه‌هاي سده سيزدهم هجري خورشيدي- تهران اسفند 1368 ، دانشگاه هنر
1- حسيني، مهدي،  فصلنامه هنر- شماره 22 – تابستان و پاييز 1371‏

نوروز 90 صورت مي‌گيرد
استقرار بازرسان در کمپ‌ها، مراکز اقامتي و سياحتي
استان: تهران

در طرح نوروزي ستاد دائمي تسهيلات سفر بر استقرار بازرس و عامل رسيدگي‌کننده به شکايات در کمپ‌هاي بزرگ و مراکز اقامتي و سياحتي تاکيد شده است.

محمدرضا پوينده، قائم‌مقام ستاد دائمي تسهيلات سفرهاي کشور در گفتگو با ميراث‌آريا(chtn) بابيان اين مطلب افزود: دريافت پيشنهادات، انتقادات و رسيدگي به شکايات مسافران و گردشگران نوروزي از محورهاي طرح نوروزي 90 ستاد دائمي تسهيلات سفر است.

وي با بيان اينکه در اين رابطه لازم است ستادهاي استاني شماره‌ تلفن‌هايي را به منظور دريافت شکايات مسافران اختصاص دهند، متذکر شد: همچنين اختصاص کيوسک و چادرهايي به منظور مراجعه مسافران براي اعلام شکايات احتمالي از ديگر وظايف ستاد تسهيلات سفر هر استان است.

پوينده گفت: تمامي ستادهاي استاني موظفند هماهنگي‌هاي لازم را به منظور رسيدگي حقوقي و بررسي شکايات واصله در اسرع و همچنين آمادگي لازم به منظور اعزام بازرس جهت رسيدگي به شکايات مسافران در محل داشته باشند.

وي خاطرنشان کرد: انجام نظرسنجي در آيتم‌هاي مختلف از مسافران و گردشگران و راه‌اندازي تلفن گويا و يا ساير سامانه‌هاي رسيدگي به شکايات از ديگر موارد مورد توجه در طرح نوروزي 90 ستاد تسهيلات سفر به شمار مي‌رود.

قائم‌مقام ستاد دائمي تسهيلات سفرهاي کشور همچنين بر انعکاس مشکلات و شکايات واصله به سازمان‌هاي متولي و پيگيري تا کسب نتيجه و اعلام به مسافران و جلب رضايت آنان در زماني که در استان به سر مي‌برند تاکيد کرد.

وي خاطرنشان کرد: تمامي اين موارد بايد با مسؤوليت اداره‌کل ميراث‌فرهنگي، صنايع‌دستي و گردشگري هر استان و با همکاري تمامي سازمان‌هاي عضو ستاد انجام شود./

تعريف 191 رشته صنايع‌دستي در زير مجموعه مشاغل خانگي کشور
استان: تهران

سرپرست اداره کل آموزش و حمايت از توليد معاونت صنايع‌دستي گفت: از 294 رشته‌اي که به عنوان زير مجموعه مشاغل خانگي پذيرفته شدند، 191 رشته مربوط به بخش صنايع‌دستي کشور است.

به گزارش ميراث آريا(CHTN)، کامران سبز ميداني روز گذشته در جريان روز پاياني همايش معاونان صنايع‌دستي با بيان اين مطلب اظهار داشت: از 205 رشته‌اي که توسط معاونت صنايع‌دستي کشور پيشنهاد شد در نهايت با 191 رشته موافقت به عمل آمد.

وي اضافه کرد: به منظور اجراي قانون ساماندهي مشاغل خانگي بررسي‌هاي کارشناسانه‌اي تا به حال انجام شده است.

سرپرست اداره کل آموزش و حمايت از توليد ادامه داد: بخش مهمي از رشته‌هاي صنايع‌دستي در قالب قانون ساماندهي مشاغل خانگي قابل بررسي بودند و تا به حال با 191 رشته پذيرفته شده‌اند.

سبزميداني افزود: دستگاه‌ها و ارگان‌هاي مختلفي مشمول قانون مشاغل خانگي مي‌شوند که از جمله آْن‌ها مي‌توان به مرکز ملي فرش، فناوري اطلاعات و امور عشايري اشاره کرد.

اين مقام مسوول در معاونت صنايع‌دستي با اشاره به اينکه رشته‌هاي پيشنهادي هريک از اين بخش‌ها بارها مورد بررسي قرار گرفته است، گفت: در نهايت بيشترين ميزان رشته‌هاي پذيرفته شده به سازمان ميراث فرهنگي، صنايع‌دستي و گردشگري کشور مربوط مي‌شود.

وي تأکيد کرد: هنرمنداني که به واسطه اين رشته‌‌ها تحت پوشش تسهيلات قرار مي‌گيرند نيز بخش عمده‌اي از جامعه آماري صنايع‌دستي را تشکيل مي‌دهند.

سرپرست اداره کل آموزش و حمايت از توليد بيان داشت: ‌مقرر شد هنرمندان واجد شرايط از تسهيلات قابل ارائه وزارت کار و امور اجتماعي بهره مند شوند که ميزان اين تسهيلات بنابر تصميمات اخذ شده بين 3 تا 5 ميليون در نوسان است.

سبز ميداني يادآور شد: اين تسهيلات با کارمزد 4 درصد توسط مشمولان قانون مشاغل خانگي بازپرداخت مي‌شود.

ازسوي مرکز امور مناطق آزاد تجاري تخصيص يافت؛
اعتبار يک ميليارد و 200 ميليون توماني به صنايع‌دستي کشور
استان: تهران

معاون صنايع‌دستي کشور از تخصيص اعتبار يک ميليارد و 200 ميليون توماني به بخش صنايع‌دستي از سوي مرکز امور مناطق آزاد تجاري- صنعتي و ويژه اقتصادي خبر داد.

به گزارش ميراث آريا(CHTN)، تهمينه دانيالي روز گذشته در جمع معاونان صنايع‌دستي 30 استان کشور با اعلام اين خبر اظهار داشت: پيرو تفاهم‌نامه معاونت صنايع‌دستي و مرکز امور مناطق آزاد تجاري- صنعتي و ويژه اقتصادي اين اعتبار تخصيص يافته است.

وي با اشاره به اينکه با عقد تفاهم‌نامه مذکور تلاش‌ها براي جذب اين اعتبار افزايش يافت، اظهار داشت: نگاه مثبت اين مرکز به بخش هنرهاي سنتي و صنايع‌دستي زمينه ساز اين اتفاق مهم شد.

معاون صنايع دستي سازمان ميراث فرهنگي کشور ادامه داد: در حال حاضر شش منطقه آزاد در سراسر کشور فعال هستند که همگي مي‌توانند فرصتي براي معرفي، ترويج، نمايش و فروش اقلام و توليدات صنايع‌دستي باشند.

دانيالي تصريح کرد: بارها حمايت مناطق آزاد از هنرمندان و صنعتگران عرصه صنايع‌دستي ديده شده که حال با تخصيص اين اعتبار صنايع‌دستي فرصتي ويژه براي رشد و تعالي به دست آورده است.

اين استاد دانشگاه با بيان اينکه اعتبار يک ميليارد و 200 ميليون توماني بايد در زمينه‌هاي آموزش، تجهيز کارگاه‌ها، حمايت از هنرمندان و ايجاد بازارچه‌هاي صنايع دستي هزينه شود.

وي در ادامه اظهار داشت: معاونت صنايع‌دستي با ارائه فعاليت‌هاي مختلف از توان شش منطقه آزاد کشور با مديريت دبيران پنج منطقه صنايع‌د‌ستي، به نفع صنعتگران و هنرمندان صنايع‌دستي استفاده مي‌کند.

معاون صنايع‌دستي کشور بيان داشت: با توجه به نياز سنجي که در هر منطقه مي‌شود ميزان تخصيص اعتبار از مجموع اختصاص يافته متغير خواهد بود.